من شیشه ریزه ام، حذر از پایمالی ام

عکس: بهزاد سلطان محمدی



رفتم ز خویش و یاد ِ نگاهی است حالی ام

مستی نماست، آینه ی جام ِ خالی ام

یک روی و یک دلم، به بد و نیک ِ روزگار، آیینه کرد

جوهر ِ بی انفعالی ام

شد خاک از انتظار تو چشم ِ تر و 

هنوز قد می کشد

غبار ِ نگه از حوالی ام

هر جزوم از شکست ِ دلی موج می زند

من شیشه ریزه ام!

حذر از پایمالی ام

موج از گهر ندامت ِ دوری نمی کند

اندیشه فراق ندارم!

وصالی ام!

بیدل


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر